روز ایران

سیاست یک کمدی است

روز ایران

سیاست یک کمدی است

ق.د.س در اصفهان

ساعت ۸ صبح:  سر تمام چهار راه های اصلی مامور لباس پوشیده ایستادن (بابام گفت)

 ۹ صبح: رفیقم زنگ گفت من دارم از بزرگ مهر میرم انقلاب و خیلی از جوونان هم دارن میان.

 ۹:۳۰ صبح: ما از خونه زدیم بیرون٬ که رفسقم زنگ زد گفت تیز بیاند دم انقلاب خیلی شلوغه .

۱۰: ما دم انقلاب بودیم ملت شاید ۳۰۰۰ تایی بودن٬ نمی دونم خیلی بودن٬ به محض رسیدن ما همه شروع به شعار دادن کردن و راه افتادن به سمت دروازه دولت(یکی از بچه ها سر چهار باغ بالا بود زنگ زد گفت: اینجا هم آدما اومدن اما مامورا خیلی هستن)

۱۰:۰۵ : اولین حمله گاردی ها به مردم توی چهار باغ عباسی

 ۱۰:۱۵ : جلوگیری از تجمع تو چهارباغ و رفتن اکثر مردم به سمت دروازه دولت٬ البته با پراکندگی و ایجاد ترس از طرف گاردی ها(اومدن چند نفر را بگیرن که ملت با فریاد ولش کن و حمله به اونها آزادشون کردن)

۱۰:۳۰: یکم آدما گیج شدن که باید چکار کنن٬ البته تعداد نیروهای پلیس زیاد تر شده بود(مو بایل ها کم کم داشت بد آنتن میداد) 

۱۰:۴۰: تقریبا نصف بیشتر جمعیت رسیده بود دروازه دولت٬ البته پراکنده هر گوشه  ۵۰تا۶۰ ایستاده بودن ولی بسیج اینجا خیلی بودن(یک دختره داشت فیلم میگرفت٬ حروم زاده اومد موبایلش را قاپید و رفت ما هم همه داد زدید آی دزد....خیلی دلم براش سوخت)

۱۰:۴۵ : اکثرا روبروی ارگ جهان نما تجمع کردن که هم پلیس و هم بسیج دائم حمله میکرد و نمی گزاشت مردم به طرف میدون نقش جهان برند(مردم فریب خورده تازه داشتند از طالقانی با شعار مرگ بر اسرائیل میومدند)

۱۱: ما یکم دم دروازه دولت موندیم ولی دوباره رفتیم سمت انقلاب(کوردلان از آن طرف هم تازه داشتند سرازیر میشدند)

۱۱:۳۰ : شروع دوباره درگیری در چهارباغ و دخالت بسیج و نیرو انتظامی

۱۱:۴۰ : مردک خرس پیداش شد(رئیس کل نیرو انتظامی ) که داشت شخصا مردم را متفرق میکرد

۱۲: چند تا درگیری بود که توی یکیش پسره صورت بسیجی را آورد پایین اما دستگیر شد.


نکات مثبت:

۱) مردم اصفهان معمولا محافظه کارانه عمل میکردند ولی امروز خیلی دیدنی بود.

۲) تو آزادی دستگیر شدگان خیلی خوب عمل کردند.

۳) با هجوم مامورا تو پیاده روها همه میرفتند کنار و آنها هیچ کاری نمی تونستند بکنند.

۴)خیلی حال داد این همه سبزی


نکات منفی:

۱) جمهوری اسلامی ایران

۲) بسیجیان کوردل

۳) مردم فریب خورده


جو بسیار امنیتی در اصفهان

امشب که ساعت ۱۲:۳۰ داشتم از مهمونی برمیگشتم دیدم در مناطق دروازه دولت و میدان نقش جهان ۳۰ تا۲۰ تا موتوری با لباس پلنگی و مسلح داشتند گشت میزدند و به ریز درشت هم گیر الکی میدادند.

خبر رسیده خیابان میر و محدوده چهارباغ بالا خیلی مامور بازار بودس.

آخرش ما نفهمیدیم این آشغالا از  مردم عادی هم میترسند.

ما هم رفتیم بچارا اوردیم خونمون تا صبح بریم بترکونیم.

نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران






نامه ای به روحانی محله

به یقین انسان سزای کارها و اعمال خود را کم وبیش در دنیای فانی می‌بیند و حس میکند.

خواستم بی مقدمه مطلب را در چند سطر خلاصه کنم و وقت گران بها را ضایع نکنم اما دو نکته از نظرم گذشت:

اول اینکه با اهل مباحثه کوتاه سخن راندن شاید مطابق خلق نباشد و دگر آنکه فلاکت واقعی و فقر شعور و فرهنگ بی مقدمه به سراغ انسان های عصر ما نیامده.

من شما را به عنوان انسانی می شناسم که افرادی در دایره نفوذ مذهبی شما هستند و به ظاهر یا باطن ارادت خاصه بر شما روا میدارند.

اما منظور از این سخن آنجاست که شما یا هر خطیب دیگر از عدم آگاهی نسبی مخاطب خود نسبت به مطالب یاد شده در طول جلسات اطلاع دارید، این نکته را نیز واقف هستید که عوام و مخاطبان معمولا وقت دیگری برای پیگیری مباحث یاد شده صرف نمی کنند و به همان سخن اکتفا کرده و بعد از مدتی در ذهن تنها گوشه هایی از آن مطلب باقی میماند.

اما.....

زمانی میگذرد و انگار مردم بیشتر از شخصی که به راهبرآنان در مسائل مذهب بود پیشی گرفته اند.

 نه از لحاظ احکام و اعتقادی و... از از جنبه ای که از اولین  روز های ظهور اسلام با آن پیوند خورد، و نتیجه این پیوند را اکنون  ما میبینیم و با تمام روح لمس مکنیم.

من تاریخ سرزمینم را به درستی نمی دانم،  شاید چون شما کم در موردش حرف زدید یا به حق قصور از شخص من است

اما تاریخ اسلام را خوب میدانم، نه به خاطر اینکه کم و بیش شنیده ام بلکه بخاطر نیازی که به آن پیدا کردم .

نمی خواهم حرف به مثال بکشد که در این مورد شما از اساتید هستید...

اما، سوالی که من می پرسم این است که آیا دین اسلام بی سیاست میشود یا سیاست بدون اسلام بوده است؟

آیا خود را به بی خبری زدن از مواردی که هرروز به نام دین روا میشود صحیح است؟

من کسی نیستم که بخواهم نگران دین مردمم باشم اما به حق نگران روان و ذهن مریض انسان هایی هستم که با آنان روزانه معاشرت دارم و دردی است که کم کم به درون همه ی ما سرایت میکند دیر یا زود.

وقایعی اتفاق افتاد که به راستی پرده از چهره دود زده این مریض 30 ساله به کنار زد، فکر میکنند که بادی بود از مغرب وزید و گردی آورد و سرفه ای کرد وسینه ای صاف کرد و تمام.

اما مریض ما دیگر سرپا نیست.

هر ساعتی از این طوفان ما چه میدانیم چه گذشت بر مادران و هر دقیقه بر پدری که خود  شاهد بود تکه تکه شدن پاره ی تنش را،

شما نیز دانی که این قصه گو روایت تازه ای نقل نکرده؛ انگار همین ده سال پیش بود یا بیست و چند سال پیش اما با یک نقطه مشترک و آن دین درست شده به دست اینهاست.

من قصد آزردن خیال شما را نداشتم، اما چه کنم بعضی حوادث تلخ و نا ملایمتی ها برای ما سالیان است مقدس شده.

من زحمت دیدن تصاویر اخیر را برای شما نمی خواهم چون میدانم دل مؤمن طاقت این ناگوار حواث را ندارد.

من از خدا می خواهم نعمت فکرکردن در مورد خود را از ما نگیرد؛که براستی زیبا ترین شبها برای تفکرست این شب ها.

مگر یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت نیست، مگر امشب برار هزار ماه نیست، مگر نتیجه ی فکر کردن به جر آزادگی روح نیست، آیا خدا در چیزی غیر از روح انسان است؟

حال برای یک بار می خواهم خدایی به وسعت و ظرفیت آزادگی و آزادی و رهایی روح را صدا بزنم، نه اینکه از دعا برای شفای مریضی یا رسیدن مکه و کربلا... بریده ایم، به پشت پرده رسیده ایم به مقصد واقعی به احساسی که همه بعد طی این مراحل دارند حال اینبار شما هم با ما این را صدا بزن و برایمان روضه ی ندا بخوان و مصیبت سهراب و سرگذشت خوش ترانه.

یاد دارم شبی گفتی مادری التماس دعا گفته بری فرزند مریضش که در شفاخانه است، لحظه ای از نظرم گذشت، آن مادر امید به  شفا دارد یا نگران.....است؛ اما وای بر مادریکه چندین روز عکس پسرش را فقط با امید به این و ان نشان بدهد یا مادری که بدون انتظار ندای مرگ برایش بیاورند.

خدا لطف مرحمت حقیقی را نسیب حسین (ع) نمود

 

  

 


روز قدس در شهرستانها

من  از این نگرانم که روز قدس را به نفع خود جمع کنند و در شهرستان ها که قالب جمعت مذهبی هست نشود کاری کرد و شعار داد یا حتی با شال یا لباس سبز برویم.

در ضمن می خواستم ببینم آیا شعار هماهنگی آماده شده؟

مال ما درسته یا آنها؟

بعضی چیزا هست که بعضی جاها اصلا یک مدل دیگر است.

مثال: پلیس در کشور های دیگر جهان مایه آرامش ظاهری و برقراری امنیت نسبی.

در ایران: وقتی پلیس میبینی حتی اگه ریگی به کفشت نباشه ضربان قلبت افزایش پیدا میکنه و این امر فقط برای جوانان نیست بلکه ترس از نیروی برقرار کننده امنیت همه گیر است(البته از دیگر خواص پلیس شهری در ایران زبان نفهم بودن اکثر ماموران آن است)

دادگاه

جهان: برگرداندن حق طبق قانون به ستم دیده در دعوی

ایران: برگرداندن قانون طبق حقوق پایمال شده ستمکار(حتما همه داستان دزدی که از صاحب مال کتک میخوره و بعد تازه مدعی میشه را بارها به گونه های مختلف شنیدید)

اینها همه مثال بود مساله اصلی، کار مجلس مردمی یا عوام در جهان است:

جهان:

1- با رای واقعی برسر کار می‌ایند.

2- یارو با تنبان نماد با کت و شلوار هاکوپیان بره.

3- قانون سرش میشه

4- مردم میدانند از نماینده ی خود چه خواسته های میتوانند داشته باشند.

ایران:

1- من که تاحالا کسی را ندیدم بگه به فلان نماینده مجلس از رو شناخت رای دادم

2- معمولا نماینده در ایران قبل از نماینده شدن به کار های اقتصادی مشغوله تا کارهای سیاسی

(تو مایه های گاوداری و پرورش شتر مرغ و بنگاه معامله ملکی و .........)

3- ما در ایران هنوز قانون نداریم که کسی بخوادسرش بشه

4-

الف) آنها نماینده ی مردم نیستند.

ب) ما غلت کردیم از نماینده چیزی بخواهیم تا آغ محمود هست.(مثال: عدالت اجتماعی)

ث) ما خیلی خیلی خیلی ساده دل هستیم که فکر میکنیم اون سطل زباله ها(نماینه شهر خودم را گفتم) که اونجا دارن نون مفت میخورن قراره برای ما کاری کنن.