چند وقتی مردم شهر اصفهان جمالشان به چه چیز ها که روشن نمی شود.
اول: تظاهرات زور جوش (خود جوش) برای حجاب و تبعاتش که هر روز در خیابان توحید و نظر می بینیم .
دوم: در محله های مرکزی شهر ماهواره به کلی قطع است و جالبه هیچ ترفندی هم این بار کار ساز نیست.
دوم: مانور همبستگی بسیج و نیروی انتقامی (انتظامی) در میدان انقلاب و شاید هم جاهای دیگه.
که تمام وقت موتور های ۱۰۰۰مشکی رنگ و موتور های سپاه پارک شده بود و برادر ها منتظر اوباش بودن که دنبالشون کنن؟
اما دو شبی هست که این موتور ها کف تمام خیابون ها راه افتادن و فقط می خوان پاچه بگریرن
جالبه می دونین هر کدوم اندازه غول بیابونی هستن ولی وقتی می خوان به یک زن تنها هم که به اصطلاح بد حجابه گیر بدن حداقل دو تا موتور ۲ پشته این وضفه خطیر را انجام میدن.
واقعا ایجاد این همه استرس و وحشت مسخره برای مردمی که تا خرخره درگیر مسائلی که خودتان
برایشان دست کرده اید چیست؟
آیا غیر این است که شما از قدرتی که در مردم خفته است ترس دارید؟ یا از جنبش سبزی که اسرار
در مرگ آن می ورزید؟
اما روزی می آید بعد از روزهای سرخ که روشن است و سبز.
من همیشه ناراحت بودم وقت سقوط جمهوری اسلامی ما فقط از آغا
عکس و بنر داریم پاره کنیم و آتیش بزنیم. اما حیف مثل زمون اون خدا بیامرز که مجسمه
هاش را پایین میکشیدن ما از
این نعمت بی نصیب موندیم.
اما حالا مثل اینکه میخوان از هیکل ناقصش تندیس نکبت باری از جنس ا.ن درست کنن و همه جا نصب کنند.
خدا را شکر این یکی آرزو را به دل ما ها نگذاشتی.
دوستان پیروزی نزدیک است.
این چیه که همه میگین شکست خوردین یا فلان اشتباه را کردیم
خود ما تو اصفهان باهاشون کاری کردیم که فکرش را هم نمیکردند.
اونا می خواستند هسته اصلی کلا تشکیل نشه (سر انقلاب و چهار باغ بالا) ولی مردم سبز٬ با هوشیاری تمام به طرف دیگر (پل آذر و خیابان توحید) حرکت و شروع به شعار دادن کردند.
حالا این تجربه نیست؟ این پیروزی نیست؟
اصلا حضور من و تو شکست اونهاست.
دوستان ما همه میدانیم خدا 31 سال پیش این کشور را ترک کرد؟
چرا؟
خوب معلوم است چون نائب خود را دید٬ برفت و پشت سر را هم نگاهی نکرد.
حالا کجا رفت؟
ایشان به اروپا رفتند تا مشکلات مردم کافر و خدا نشناس آنجا را حل کنند.
کی برمیگردد؟
خوب باید تا حالا برمیگشت ولی فکر میکند هنوز نائب بر حقش کارهارا درست میکند اما وقتی دست فلج خدا را از این مملکت بیرون کنید دوباره خدا میآید.
دوباره خدا میآید.
راستش ساعت ۱۰ که با بچه ها زدیم بیرون و قتی رسیدیم انقلاب خیلی حالمون گرفته شد.
همه داشتند تو چشمهای هم نگاه میکردند و یجور ناامیدی را حس میکردی.تا خسته شدیم رفتیم روی سکوهای دم پل٬ سر انقلاب نشستیم(ساعت ۱۰:۳۰)
که پلیس ها اومدند ما را بلند کردند و ما به سمت پل آذر حرکت کردیم
سی و سه پل در گیری شدید بود.
که سر پل را از طرف انقلاب بسته بودند و نمیگذاشتند کسی به طرف چهار باغ بالا بره (ساعت 11) جمعیت طرف چهارباغ بالا جمع شده بود.
ولی ما که اینطرف بودیم صدی جیغ و داد مردم و گاها شعارا شون را میشنیدیم تا اینکه همه به طرف آذر رفتیم قتی رسیدیم به اون طرف پل آذر موتور های گاردی رسیدند و مردم فرار کردند(ساعت ۱۱:۴۵) اما بازم جمعیت داشت به ما اضافه میشد و همه به طرف خیابون آذر اومدیم و بچه ها موتور یک بسیجی را گرفتند. سر خیابون آذر یک دفعه...........موج و رایحه بسیج به مشام خورد و برادران هم از هیچگونه وسیله ای مضایغه نکرده بودن مثل :گاز٬ اسپری فلفل٬ شوکر٬ کابل مسی٬ و در مورد خاصی کلنگ!!
بعد از درگیری با بسیج به دوباره به طرف توحید حرکت کردیم که این بار گارد پیاده رسید و مردم را متفرق کرد.ساعت (۱۲:۳۰)
اما میدونم هنوز درگیری سر ۳۳پل هست.
جالب اینجا بود که بسیجیها فکرش را نمیکردند مردم جمع بشن اما خوب پیروی از آن حق است.